لباس تعزیه؛ مشاهده؛ تکامل
مهدیس ذکایی؛
دگرگونی تعزیه در عهد ناصری
تعزیه یا شبیهخوانی، نمایشی تراژدی مذهبی برای یادآوری و روایت شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلاست که به گفتهی بسیاری در اواخر دورهی صفویه شکل گرفت. این آیین نمایشی در دورهی ناصرالدینشاه به اوج تکامل خود رسید و با حمایت شاه و درباریان بیشازپیش میان عامهی مردم رواج یافت؛ اما در شکوفایی تعزیه در دورهیقاجار، تنها توجه و علاقهی شاه و دولت مؤثر نبود، بلکه وجود تعزیهخوانهایی که با ابتکار و نوآوری خود، بر قامت تعزیه لباس تازهای دوخته بودند در این امر بسیار تاثیرگذار بود. در دورهی ناصری با ساخت تکیه دولت که بنایی عظیم و مجلل برای اجرای تعزیه بود، این آیین نمایشی بهتدریج دچار تغییراتی شد که ازجملهی آنها حضور گستردهی زنان در این عزاداریها بود. مهدى قلى خان هدایت ملقب به مخبرالسلطنه درباره شرکت زنان در عزادارى چنین گزارش میدهد:
در تکیه دولت، اطراف سکو از زنها پُر میشد; قریب شش هزار نفر، مردها به علت کثرت جمعیت زنان، بدان راه نمییافتند.
همچنین گرترود بل که در بهار ۱۳۱۱ ق در زمان ناصرالدینشاه به ایران سفرکرده در سفرنامهاش در توصیف عزاداری زنان مینویسد:
روى سکو، نوحهخوانی با لباس بلند و عمامه سفید نشسته بود و شرح شهادت را با آهنگ کشیده و حزنانگیزیمیخواند. زیر پاى او، زمین پوشیده از زنانى بود که چادرهاى سیاهشان را بهطور مرتب به دور خود جمع کرده و با سرهاى پوشیده نشسته بودند و روبند کتان سفید جلو صورتشان تا پایین روى دامنشان آویزان بود… نوحهخوان به ذکر مصیبت ادامه میداد و زنها در تقلاى رنجآلودی خود را به پسوپیش تکان میدادند.
از دیگر تحولات تعزیه در دورهی قاجار که تقریباً از زمان فتحعلی شاه آغاز شد، افزایش شمار مجالس تعزیه بود. «تعداد تعزیهها که در دوره زندیان بیش از ۱۰ تا ۱۲ مجلس نبود به ۴۰ تا ۵۰ مجلس رسید. همچنین از اواخر سلطنت فتحعلی شاه و زمان محمدشاه علاوه بر وقایع کربلا و مصائب مربوط به خاندان پیامبر، از داستانها و وقایع دیگر مذهبى و تاریخى نیز تعزیههایی ساخته شد… در این دوره، حکومت و دربار و به دنبال آن، اعیان و اشراف نهتنها از تعزیهخوانیهای عمومى تشویق و حمایت میکردند، بلکه خود نیز به برگزاری این مراسم میپرداختند و تکایا و محلهای معین و حتى خانههای شخصى خود را به این کار اختصاص میدادند» (شهیدی، ۱۳۸۰، ۱۰۶). این عوامل سبب راه یافتن تجملات و شکوه هرچه بیشتر به تعزیه شدند.
داود فتحعلی بیگی تحولات کیفی تعزیه که در دورهی ناصرالدینشاه روی داد و کموبیش تا اوایل مشروطه نیز ادامه یافت را در سه زمینهی ادبی، موسیقایی و نمایشی میداند. در تعزیههای قدیم، اشقیا و مخالف خوانان، نقش و تأثیر اندکی در تعزیه داشتند. لیکن از دورهی ناصری به بعد، مکالمهها در تعزیه کوتاهتر و حرکت و عمل بیشتر شد. اشقیا و مخالفان نیز، بهخصوص در تعزیههای شهادت و حماسی، مقام و موقع نمایش بیشتر و بهتری یافتند. این امر یعنی تقابل و توازی نسبی نقش دو نیروی متضاد یا خوب و بد تعزیه سبب شد که بر جنبههای درامی و نمایشی تعزیه افزوده شود و تعزیه تا اندازهای از حالت ساده و سوگنامه محض بیرون آید.
قراردادهای لباس تعزیه
لباس شبیهخوانان از دیرباز شکل و رنگ مشخصی داشته است و هر یک از اشخاص تعزیه بهوسیلهی رنگ و نوع پوشش خود از دیگران متمایز میشوند. این لباسها تابع قرار و قاعدهی خاصی هستند و البته در طول تاریخ دستخوش تغییراتی نیز شدهاند. لباس در تعزیه تنها کاربرد تنپوشی ندارد و برای مقاصدی چون بدل پوشی، تعویض نقش و کاربردهای کنایی نیز به کمک نقش خوان میآید. در هنر شبیهخوانی لباسها کمتر زمان و مکان خاصی را القا مینمایند؛ این مستند نبودن و رهایی از قید زمان، سبب راهیابی پدیدهی جالبی به تعزیه شد و آن ورود لباسهای بومی و محلی به شبیهخوانی بود. «از جمله لباسهایمحلی راهیافته به تعزیه تنپوش چوپانهای مازندرانی است (که شبیه چوپان تعزیه طفلان مسلم آنگونه میپوشد) در تعزیه قطعاتی از لباس ایرانی است، مانند قبای جلو باز، زره کلاهخود و چکمه که متأثر از لباس نظامیان دورهیصفوی است که آنها نیز از سربازان دورهی ساسانی تقلید کردهاند. برخی تنپوشهای مورد استفاده در تعزیه عربی است مانند پیراهن جلو بسته و سربند و عبا. عمامهای که بر سر برخی شبیهخوانان میگذارند خاص تعزیه پیچیده میشود و در جای دیگر معمول نیست» (فتحعلی بیگی، ۱۳۹۷: ۲۶۱).
نکتهی اصلی در انتخاب جامههای شبیهخوانان، بازتاب مفهوم تضاد و تقابل است که پایه و اساس تعزیه را شکل میدهد. از دیرباز موافق خوانان که شامل گروه اولیاء و جلوهگر «خیر مطلق» در تعزیه هستند، بیشتر در لباسهاییبه رنگهای سبز و سفید دیده میشوند و مخالف خوانان که در گروه اشقیا و نمایان گر «شر مطلق» هستند در لباسهایی به رنگ سرخ و ارغوانی روی صحنه میآیند.
لباسهای رایج در تعزیه شامل لباس امامخوان، لباس بچه خوانان، لباس شهادت خوانان و جنگجویان موافق، لباس اشقیا و مخالف خوانان، لباس زن خوانان، لباس فرشتگان و حوریان، لباس درگذشتگان و مردگان و اسباب و لوازم تعزیه شامل شمشیر، خنجر، سپر، تیر و کمان، خود یا کلاهخود، پر، زره، چکمه، عصا، مشک، چادر، عَلَم یا بیرق و کجاوه یا هَودَج است.
لباس و لوازم تعزیه از گذشته تاکنون به شش رنگ اصلی دیده میشوند که معین البکاء یا همان کارگردان تعزیه به مدد این شش رنگ اصلی تقابل خیر و شر را در صحنهی شبیهخوانی به تصویر میکشد.
این شش رنگ عبارتاند از سبز، قرمز، سفید، سیاه، آبی و زرد که در ذیل به فلسفه هر یک از آنها اشارهی کوتاهیمیشود:
رنگ سبز: این رنگ جزء رنگهای مطلق و حذف ناشدنی در تعزیه است و در تمامی مجالس تعزیه، حضرت رسولالله(ص) و دوازده امام بر حق (علیهمالسلام) همگی عمامه و قبا و گاهی عبایی سبز رنگ به تن دارند.
رنگ قرمز: این رنگ نیز جزء رنگ های مطلق محسوب می شود یعنی دو پهلو یا حد واسط نیست و فقط به تن لشکر اشقیاء دیده میشود. مگر یک مورد که مربوط به طفولیت امام حسین است. رنگ قرمز رنگ خون و خونریزی، جنگ و شقاوت است.
رنگ سیاه: از رنگهای نسبی در نمایش تعزیه به شمار میرود یعنی موافق و مخالف هر دو از این رنگ استفادهمیکنند و ترکیب آن با رنگهای دیگر، معنای آن را مشخص میسازد. چنانچه رنگ سیاه با قرمز ترکیب شود رنگ خوف و هول و هراس میشود و چنانچه رنگ سیاه با رنگ سبز ترکیب شود، وقار و تقدس را نشان میدهد.
رنگ سفید: این رنگ هم از رنگهای نسبی در تعزیه به شمار میرود؛ یعنی ترکیب آن با رنگ دیگر مرز بین خیر وشر را مشخص میکند. در بیشتر مجالس، جامهی سفید برای اشخاص جهت موافقی استفاده میشود که از خاندان رسولالله (ص) نیستند.
رنگ زرد: این رنگ در نمایش تعزیه، رنگ تردید است و بهطور ویژه به تن دو نفر دیده میشود؛ یکی حر بن یزید ریاحی که تا آخرین دقایق در شک و تردید است و دیگری عمر بن سعد که او هم مردد و دودل است اما تردید او بهنتیجهای نرسید و عمر بن سعد را به اشقیای دیگر ملحق کرد.
رنگ آبی: این رنگ در تعزیه، نمادی از شادی و سرور است و در چند بخش نمایش دیده میشود، یکی برای لباس قاسم بن حسن (ع) که مجلس عروسی دارد و دیگری برای شمر در تعزیه بازار شام که وی آبی میپوشد؛ چون این شمر دیگر آن شمر خونریز و خونخوار نیست بلکه شمری است که سرمست و شاد از این پیروزی ننگین به خدمت یزید میرسد و وقایع کربلا را روایت میکند.
لباس شبیهخوانان در تکیه دولت
وجه تمایز تعزیههای عهد ناصری و بهویژه تعزیههای تکیه دولت، شکوه و جلال آنهاست که یکی از دلایل این شکوه بهکارگیری عناصر تزیینی و تجملاتی در لباسها و ادوات تعزیه است. در شبیهخوانی برخی جامهها به دورهیپیدایش آن نقش بستگی دارد مانند تنپوش فرنگی که منحصراً مربوط به دورهی قاجار و متأثر از لباس سفرای اروپایی است. شبیهخوانان تکیه دولت اجازهی استفاده از جبهخانهی سلطنتی را داشتند، از همین رو لباسهایفرمانروایان و امرا متأثر از تنپوشهای موجود در جبهخانه بود (مانند قبای ترمه که بر تن تخت خوان میکردند). در عهد ناصری «تعزیهخوانان در حقیقت، تعزیهخوان دولتی بودند، زیر نظر «معین البکا» ی دربار، در برابر شاه و درباریان، تعزیه میخواندند. لباس تعزیهخوانان تکیه دولت در دربار تهیه میشد؛ برای جنگجویان، سپرها و شمشیرهای مرصع و کلاهخودهای جواهرنشان و برای بازیگران نقش یزید و ابن سعد، عمامه و قبا هایی با ترمههای عالی زردوزی شده تهیه میکردند» (بیضایی، ۱۳۴۴: ۶۲).
در حقیقت لباسهای تعزیه در تکیه دولت دیگر بهسادگی و بیپیرایگی تعزیههای پیشین نبودند. هرچند رنگهایبهکاررفته در لباسها مانند گذشته بود، اما بهکارگیری جواهرات و ابزار و لوازم سلطنتی، آنها را باشکوه و پر زرقوبرق نشان میداد. «لباسهای گرانقیمت، شالهای ترمه، خنجر و سپر و شمشیر مرصع و کلاهخود مروارید نشان، اینهمه از موزه سلطنتی به عاریت گرفته میشد.
چنانکه کالسکهای را که ناپلئون برای فتحعلیشاه به ارمغان فرستاده بود و هشت اسب آن را میکشید، به تکیه میآوردند و یزید و شمر از آن استفاده میکردند.»(ایرج زهری)
از طرفی حضور ایلچیان (سفرای) و سیاحان اروپایی و غربی در ایران دورهی قاجار تاثیراتی بر جامهیشبیهخوانان داشت و سبب بروز تغییراتی در آنها شد. اوژن فلاندن سیاح فرانسوی که خود تماشاگر تعزیهای در محرم ۱۲۲۸ شمسی در تهران بوده است، چنین مینویسد:
شبیهها بهطوری لباس میپوشند که اعمالشان تا ممکن است حقیقی به نظر آید. بازیگران یکی از نمایشها از حضور ما در تهران استفاده کرده کلاههایی سهگوش و نیز چند تکه از لباسهای ما را قرض گرفتند تا خود را فرنگی حقیقی نشان دهند.
پیداست که امکانات مادی نیز در اجراها نقش داشته است. این امکانات در دوران ناصرالدینشاه به علت دلبستگیشاه، درباریان، شاهزادگان و بازرگانان از یکسو و شرکت افراد باسواد، با استعداد، علاقهمند و باتجربه از سوی دیگر سبب شد که مناسبات هنری و نظریات زیبا شناسانه گردانندگان و طراحان در راه تأثیرات هنری به کار گرفته شود و رنگ لباسها با سیرت نقشها مربوط شود. جامه اشخاص مثبت (اولیا یا مولفین) و منفی (اشقیا یا مخالفین) نماینده سیرت آنان بوده است.
عبدالله مستوفی فعال و دوستدار نمایش که در دوران اوج و افول تعزیه میزیست درباره انتخاب دقیق شکلها و رنگها چنین نوشته است:
لباس سیدالشهدا قبای راسته سفید، شال و عمامه سبز، عباس ابریشمی شانه زری سبز یا سرخ بود. در موقع جنگ چکمه و شمشیر هم داشت و در مواقع عادی نعلین زرد به پا میکرد. شبیه پیامبران و سایر امامان را بیش و کم همینطور لباس میپوشاندند. شبیه زنها پیراهن سیاهی که تا پشت پار میرسید بر تن میکرد و پارچه سیاه دیگری به سر میافکند. فراخی این روسری بهقدری بود که دستها را هم تا سرانگشتها میپوشانید…
بهاینترتیب در دوران ناصری، تعزیهها شکل و شمایلی درباری و شاهانه به خود گرفتند و مجالس شبیهخوانی تکیه دولت با صحنههایی مجلل و پر زرقوبرق میزبان شاه و درباریان و البته رعایا بودند. رعایایی که به علت ارادت و علاقهی قلبی به امام حسین (ع) و یارانش، به تعزیهخوانان هدیه و پاداش میدادند. البته گاهی نیز بازیگران مخالف خوان و نقش خوانهای لشکر اشقیا توسط مردم مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند.
«به بازیگران ماهر دستمزد خوبی پرداخت میشد، تماشاگران نیز به آنها دستخوش و انعام میدادند. لباسها و لوازم صحنه گرانبها بودند. بعضی از وسایل تکیه دولت را از خزانه دربار میآوردند. ثبت است که ناصرالدینشاه، کالسکه سلطنتی خود را برای استفاده [در تعزیه] تیمور و نیز یک اتومبیل جدید دربار را برای [استفاده در تعزیه] سلیمان نبی به عاریت داد» (چلکوفسکی،۱۳۸۹: ۱۸).
اگرچه مجالس تعزیه در دورهی قاجار با ورود رنگ و لعاب سلطنتی و جواهرنشان شدن البسه، جلوهای آراسته و زینتی به خود گرفته بود، اما با همت و ابتکار شبیهخوانانی که نقش خود را با خلوص نیت و ارادت قلبی به خاندان امام حسین (ع) ایفا میکردند، این نمایش آیینی همچنان وجههی عامپسند و تأثیرگذار خود را حفظ کرده بود. درخشش جواهرات و ادوات زرین تعزیهخوانان، این نمایش را به اجرایی تصنعی و صرفاً چشمنواز تبدیل نکرده بود. قدرت اجرای نقش خوانان و تأثیرگذاری اشعار بر مردم چنان بود که به نقل از شاهدان، در طول نمایش فضای بزرگ تکیه دولت آکنده از صدای شیون و سوگواری زنان رعیت بود. در حقیقت مردم با تعزیههای پر زرقوبرق تکیه دولت نیز بهمانند تعزیههای سادهی تکایای بینامونشان ارتباط برقرار میکردند و آنچه برایشان اهمیت داشت نه لباس گرانبهای تعزیهخوانان و نه ابزار و لوازم شاهانه بود، بلکه اصل داستان و گوش سپردن به ذکر مصائبی بود که بر امامشان گذشته بود. چنانکه میبینیم بعد از دوران قاجار و حتی با تخریب تکیه دولت، تعزیه در جامعهی ایرانی رنگ نباخت و با شکل و شمایلی ساده و بیآلایش به حیات خود ادامه داد.
منابع:
بل، گرترود، (۱۳۶۳)، تصویرهایی از ایران، ترجمهی بزرگمهر ریاحی، تهران: انتشارات خوارزمی.
بیضایی، بهرام، (۱۳۴۴)، نمایش در ایران، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
چلکوفسکی، پیتر، (۱۳۶۷)، تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ترجمهی داوود حاتمی، انتشارات علمی و فرهنگی.
شهیدی، عنایتالله، (۱۳۸۰)، تعزیه و تعزیهخوانی (از آغاز تا پایان دورهی قاجار در تهران)، چاپ اول، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
فتحعلی بیگی، داود، (۱۳۹۷)، آشنایی با مبانی شبیهخوانی، تهران: انتشارات سوره مهر.
فلاندن، اوژن، (۱۳۲۴)، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران در سالهای ۱۸۴۰–۱۸۴۱، ترجمهی حسین نورصادقی،نقش جهان.
مستوفی، عبدالله، (۱۳۸۶)، شرح زندگانی من، تهران: نشر هرمس.
برای مشاهده هر اثر روی آن کلیک کنید
دیدگاه
نظر بدهید